
گروه فکری: مدرسه علوم انسانی در پرونده های صوتی و تصویری کوتاه که در کانال آن منتشر شده است ، به سادگی سعی در معرفی فلسفه های سیاسی معاصر غربی و دانشمندان آن دارد. در این بخش ، فلسفه توماس هابز (انسان گرگ در کمین انسان است) مورد توجه قرار گرفته است.
توماس هابز ، فیلسوف انگلیسی قرن هفدهم ، بیشتر به خاطر نظریه های خود در زمینه فلسفه سیاسی شناخته شده است. او یک دیدگاه منفی و واقع بینانه از ماهیت انسان دارد و معتقد است که انسان ذاتاً خودخواه ، متکبر ، حریص و قدرتمند است که مایل به ارتکاب هرگونه جرم برای دستیابی به منافع و قدرت شخصی است. هابز در مقابل کسانی که طبیعت انسانی را خیرخواه و خیرخواه می دانند ایستاده است و می پرسد که چرا ، در حالی که انسان ذاتاً در خانه های خود قفل می شود ، پلیس و دادگاه دارند و جنگ و جنایتی در جهان وجود دارد. او معتقد است که در وضعیت طبیعی ، یعنی قانون ، زندگی و دارایی فرد و همه افراد در وضعیت جنگ همه با همه هستند ، جایی که مالکیت خصوصی معنی ندارد و همه با قدرت بیشتر دارایی دیگران را می گیرند. در چنین شرایطی ، انسان همیشه باید با ترس زندگی کند.
هابز نمونه هایی مانند فیلم های سینما را ذکر می کند که در آنها در غیرقانونی ، خشونت و وحشیگری شایع هستند. او فکر می کند که اگر انسان به طور عقلانی فکر کند ، می فهمند که چنین سبک زندگی به نفع آنها نیست ، زیرا او در نهایت دارایی ها و زندگی دیگران را به دست می آورد و روزی قوی تر می یابد. بنابراین ، باید راهی برای زنده ماندن و زندگی بهتر پیدا کرد و یکی از راه حل های آن تشکیل یک قرارداد اجتماعی است که توسط دولت تضمین شده است.
هابز دولت را به لویاتان ، یک هیولا غول پیکر افسانه ای تشبیه می کند ، که تنها قدرت کافی برای مهار وحشیگری و نظم در جامعه دارد. او معتقد است که وجود دولت برای جامعه بشری ضروری است و این دولت برای جلوگیری از غیرقانونی بودن و ایجاد نظم باید قدرتمند و قاطع باشد. طبق نظریه هابز ، زندگی در یک وضعیت طبیعی ، یعنی غیرقانونی ، فرصتی برای توسعه تمدن ، فرهنگ ، علم و هنر ندارد و فقط جنگ و وحشی باقی مانده است. او معتقد است که زندگی در جامعه ای که به یک قرارداد اجتماعی احترام می گذارد ، شرایطی را برای افراد فراهم می کند تا خانواده ، مالکیت و پیشرفت در علم و هنر را تشکیل دهند.
از دیدگاه هابز ، حاکم باید قوی و کارآمد باشد و وظیفه شهروندان احترام به او و رعایت قرارداد اجتماعی است. او معتقد است که حتی اگر دولت ناعادلانه یا استبداد باشد ، نباید آن را سرنگون کنید ، زیرا براندازی منجر به بازگشت به وضعیت طبیعی و جنگ می شود ، که عواقب فاجعه بار است. تاریخ نشان داده است که انقلابها و سقوط دولت ها اغلب به وضعیت بدتری منجر می شوند. در نتیجه ، هابز معتقد است که از بین بردن دولت ، حتی اگر اقتدارگرا باشد ، غیر منطقی است و حفظ آن مهم است ، زیرا امنیت و ثبات جامعه به آن بستگی دارد.
در پایان ، وی تعجب می کند که آیا براندازی سیستم حاکم به هر حال است یا در مواردی که دولت قرارداد اجتماعی را انجام می دهد ، چه باید کرد.
1
منبع: www.khabaronline.ir