پاهای خود را از معدن ذهنی خود بردارید



گروه اندیشه: دکتر محمد رضا تاجیک در کانال تکالیف جدید یک یادداشت کوتاه متشکل از پنج بند و با تفسیر مین ، به کارگردانی گوگلون و فابیو رازینارو ، سعی می کند وضعیت ایران را توضیح دهد و اصرار بر اشتباهات مبتنی بر این فیلم داشته باشد. این یادداشت ادامه دارد:

****

بوها

شما احتمالاً مین را دیده اید ، به کارگردانی فابیو گوگلون و فابیو راسینا. این فیلم داستان یک سرباز تیرانداز از خفا به نام مایک را روایت می کند ، که پس از یک مأموریت ناموفق ، به تنهایی در بیابان بی پایان سرگردان می شود. او ناگهان روی معدن قدم می زند و روزها در حالت تعلیق مطلق باقی می ماند: اگر حرکت کند ، مرگ قطعی است. اگر او بایستد ، باید با گرما ، تشنگی ، تنهایی و هیولاهای درونی خود بجنگد. وضعیتی که نیاز به مقاومت در برابر خارج و درونی دارد ، نمونه ای از اضطراب فلج کننده است که انسان در مواجهه با تصمیمات دشوار تجربه می کند (ترکیبی از عدم اطمینان ، انتخاب ، مسئولیت ، ترس ، آسیب و آزادی). مایک دائماً سناریو است و بدترین حالت ممکن را تصور می کند. اما نکته این است که این سناریوها نه تنها او را نجات می دهند بلکه او را به سمت تجزیه ذهنی سوق می دهند. این چرخه ای است که در بسیاری از اختلالات اضطرابی دیده می شود: ذهنی که قصد نجات شخص را دارد ، اما در نهایت او را بیشتر گرفتار کرد.

دو

مایک در لحظه فقدان یا غیرممکن تصمیم گرفته است. از منظر فلسفه وجودی ، این وضعیت تصویری از اضطراب وجودی است: وقتی فرد آزادی را درک می کند ، اما این آزادی با مسئولیت و ترس همراه است. ژان -پول سارتر ، معتقد بود که آزادی یک بار سنگین است. زیرا هر انتخابی که ما انجام می دهیم مسئول خودمان است. مایک ترجیح می دهد در همان نقطه بماند ، زیرا انتخاب او را با عواقب احتمالی قرار می دهد. اما حقیقت این است که ایستادن او نیز یک انتخاب است. انتخابی که سرانجام او را از درون می شکند. این فیلم به ما نشان می دهد که آزادی واقعی تنها زمانی امکان پذیر است که فرد بتواند با ترس های خود روبرو شود و مسئولیت زندگی خود را بپذیرد.

سه

اما در درون مایک ، شکل آسیب زا- در نتیجه میل “بزرگ” (پدر)- در عمل است. در حقیقت ، معدن ذهنی استعاره ای از آسیب هایی است که وی به همراه دارد: احساس ناتوانی ، ترس از شکست و ارتباط واقعی با دیگران و مجتمع های سرکوبگر و مکانیسم های دفاعی یک موضوع اضطراب که نمی تواند آزادانه حرکت کند زیرا هرگونه تغییر می تواند روان را فعال کند. او ترجیح می دهد بی حرکت شود زیرا حرکت برابر با ناخودآگاه او است. چیزی که در نهایت از آن می ترسد. این را می توان در چارچوب ناتوانی آموخته شده تجزیه و تحلیل کرد. مفهومی که مارتین سلیگمن مطرح می کند و می گوید اگر بارها و بارها انجام شود و شکست بخورد ، سرانجام معتقد است که هیچ کنترلی بر زندگی خود ندارد.

چهار

ارقامی مانند مایک امروز در زمینه تصمیم گیری سیاسی و برنامه ریزی ایران نیست. به عبارت دیگر ، در میان مردم تصمیم و تاکتیک ما ، بسیاری از میکروها وجود دارند که همیشه در معدن ذهنی خود قرار دارند و به همین دلیل در کنار حرکت ایستاده اند و فکر می کنند که وقتی یک قدم از معدن برداشته می شوند ، کار آنها انجام می شود. آنها ، مانند اولیس ، اسیر و ماهیگیران (یا زیبایی های زشت/خطرناک) و همراهان وی ، هنگامی که از جزیره آژیرها عبور کردند ، معتقد بودند که موجودات زیبا و آواز فریبا ملوان را اسیر کرده و آن را به پایین دریا می رسانند. در مواجهه با این “زیبایی خطرناک” ، اولیس به او دستور داد که به شلیک کشتی گره خورده باشد ، و این پس انداز در گوش آنها می شود. آژیرها مردم را از خودشان بیرون می کشند ، به آنچه همه در قلب قلب خود هستند. علاوه بر اسارت سیری خود ساخته ، این گروه از سیاستمداران ، در اسارت ، همچنین یک تروما است که ناشی از خواسته های سرکوبگرانه و خیالات نابود شده ، همراه با احساس ناتوانی ، ترس از شکست و وقفه در ارتباط با مردم و جهان است.

پنج

اما اصرار بر ایستادن روی این معدن ذهنی چیزی جز تخریب نیست. در این شرایط ، اگر راهی برای زنده ماندن وجود داشته باشد ، به جز مایک ، درک نکردن که حتی در موقعیت هایی که به نظر نمی رسد راهی ندارند ، هنوز هم انتخاب هایی دارند … آنها باید پاهای خود را از معدن ذهنی خود بیرون بیاورند و با واقعیت هایی روبرو شوند … آنها باید از غار خیالی و وضعیت خودشان خارج شوند. و آنها را می پذیرند – برای قرار دادن آنها … فرانسیس بیکن ، فروتنانه ، و خود را از بتهای ذهنی منع می کند و می دانند که ذهن آنها ، طبق ماهیت خودشان ، تمایل به اشتباه دارند و تمایل دارند به عمیق ترین و عمیق ترین نتایج از سطحی ترین درک و تجربه برسند.

1



منبع: www.khabaronline.ir

یوبیک آنلاین
یوبیک آنلاین
مقاله‌ها: 10312