
گروه اندیشه: نویسنده در یادداشت زیر که در روزنامه هم میهن منتشر شده است، تاکید می کند که دولت چهاردهم باید برای ایجاد یک اجماع واقعی مفهوم سازی شود تا چشم انداز آن برای مردم روشن شود. او معتقد است که بدون توافق بر سر جزئیات این بحث تئوریک، فدرالیسم محقق نخواهد شد. این یادداشت زیر را بررسی کنید:
***
اگر بخواهیم سیاست «وفاق» را به گفتمان دولت چهاردهم و رویکرد عملی آن تبدیل کنیم، باید آن را مفهومسازی کرد و برخی از مفاهیم مرتبط با آن را در قالب یک نظام یا منسجم و در دسترس عموم قرار داد. مجموعه ای منسجم، به طوری که دوباره درگیری وجود نداشته باشد. دولت و مردم را نباید با حرف های چندوجهی و پوچ آزار داد.
همدلی در مقابل تفرقه و اختلاف به معنای همبستگی و همدلی، سازش و سازگاری است. تاریخ ادبیات و شعر ما ایرانیان مملو از مذمت اختلاف و تفرقه و ستایش وحدت و همدلی و سازش است. نویسندگان و شاعران ما عمدتاً از منظر اخلاق فردی و اجتماعی مبلغ و مروج هماهنگی بودهاند، اما نویسندگان بخشنامهها و سیاستها و حتی نامهای شرعی به پرهیز از ریا و توسل به وفاق، عمدتاً از منظر جامعه و جامعه توصیه کردهاند. دولت همانند هر عمل اخلاقی یا اجتماعی یا سیاسی دیگری، اجماع و همدلی بر مبانی و اصول خاصی استوار است.
بدون نظر مشترک طرف های ذیربط در مورد آن مبانی و اصول، صحبت از توافق، فقط نوعی سوء تفاهم یا زبان زدگی است که نه تنها منجر به همگرایی و همراهی نمی شود، بلکه زمینه تفرقه و اختلاف و درگیری های جدید را فراهم می کند. اگر بخواهیم اولین سنگ بنای سیاست وفاق را تعریف کنیم، شکی نیست که چیزی بیشتر و کمتر از «حقوق برابر» وجود ندارد. «حق برابر» مانند سایر مفاهیم مرتبط با حقوق بشر، امری تاریخی و تکاملی است و اگرچه اشکال خاص یا محدود و ناقص آن در طول تاریخ مورد اجماع یا اختلاف بین انسانها بوده است، اما پس از شکل گیری ملیت. در دولت های دنیا معنای آن روشن و واضح است. و غیر قابل انکار یافته است. دولت ملی یا ملت – حکومت، حوزه اختیارات آن در مرزهای شناخته شده جغرافیایی و سیاسی تعریف می شود. مردمی که تحت حاکمیت یک دولت-ملت یا در چارچوب یک دولت-ملت زندگی می کنند، اتباع یا شهروندان آن هستند.
شهروند بر حسب حقوق و وظایف خود هویت پیدا می کند. هر فردی که تابعیت یک کشور را داشته باشد، در صورتی که دارای حقوق و وظایف خاصی نباشد، عملاً شهروند محسوب نمی شود و به عنوان بیگانه یا فردی در معرض تبعیض تعریف می شود. شهروند علاوه بر اینکه صاحب حقوق و تکالیف است، مانند هر شهروند دیگری از حق برخوردار است. بنابراین نمی توان شهروند را بر اساس ماهیت حقوقی خود به درجات مختلف تقسیم کرد. به محض اینکه شهروندان بر اساس جنسیت، قومیت، عقیده یا گرایش سیاسی تقسیم شوند، شهروندی و حقوق مربوطه رنگ خود را از دست داده و سطحی از تبعیض جایگزین آنها خواهد شد.
اگر در زمان های قدیم، مردم جامعه ای تحت حکومت ها یا امپراتوری های قبیله ای یا محلی، عملاً تسلیم سلسله مراتب حقوق و مزایا می شدند و یا سطحی از تبعیض را به هر دلیلی برای خود منصفانه یا قابل تحمل می دیدند، در دنیای جدید، مانند امری است که در حیطه امور غیرقابل تحمل قرار می گیرد و از نظر عقلی یا عملی به عنوان تبعیض با آن برخورد می شود. نظام جهانی امروز به دولت-ملت ها بستگی دارد. اتباع دولت-ملت ها شهروند محسوب می شوند. شهروندان علیرغم تنوع عقیدتی، فکری، جنسیتی، قومیتی، سیاسی و اقتصادی در کنار وظایفشان از حقوق مساوی برخوردارند. بنابراین، حقوق شهروندی برابر برای همه شهروندان تنها مصداق اجماعی عدالت و انصاف در میان اندیشمندان عصر حاضر است. بدون عدالت و انصاف نه دولت-ملت باقی می ماند و نه جامعه ای باثبات و نه هماهنگی و سازش و همدلی بین مردم شکل می گیرد.
واضح است که فقط افراد دارای حقوق برابر می توانند توافق کنند. هیچ انسانی با شخص دیگری که او را در جایگاه حقوقی پایین تر از خود بداند یا امتیازات خاصی نسبت به او داشته باشد و صریح یا ضمنی از تبعیض بین شهروندان و تقسیم آنها به درجات و درجات مختلف دفاع نکند. انجام می دهد، حاضر به همدلی و همراهی نیست. حتی اگر انسان نسبت به حقوق خود جاهل و بی تفاوت باشد، با کسی که او را در پستی پایین می بیند و حق او را نفی یا تضییع می کند، موافق نیست. به نظر من این موضوع اساس و سنگ بنای هر سیاست مرتبط با آشتی است. بدون این، توافق بازی با کلمات تلقی می شود. هر فرد یا گروهی که علاقه مند به تبیین سیاست الوفاق است، ناگزیر باید از همین نقطه شروع کند. یعنی قبل از هر چیز باید به صراحت اعلام کند که آیا به حقوق برابر شهروندان معتقد است یا خیر. بدون روشن شدن این موضوع نمی توان مرحله به مرحله در بحث نظری و تبیینی توافق پیش رفت.
216216
منبع: www.khabaronline.ir