
به نقل از یوبیک آنلاین، کتاب حمله گرگ ها حاوی خاطرات آزاده علی شط نیسانی به تازگی توسط موسسه پیام آزادگان منتشر شده و راهی بازار نشر شده است.
این کتاب در قالب خاطرات سرهنگ علی شط نیسانی و دارای 17 بخش غیرداستانی است. امیرمحمد عباس نژاد نویسنده کتاب این اثر را روایتی تلخ، شیرین و صادقانه از این آزاده و جانباز خوزستانی ارائه می کند.
علی شط نیسانی پس از اخذ دیپلم وارد ارتش شد و به لشکر 92 زرهی اهواز پیوست. کتاب حاضر خاطرات وی از دوران تحصیل، عضویت در ارتش، حضور در جنگ عراق و ایران در سال 52، روزهای انقلاب و برخورد مردم با وی در خیابان ها به عنوان سرباز شاهنشاهی، خاطرات وی است. از اولین روزهای جنگ ایران و عراق، اسارت او در سال 59، تجربه حضور در زندان ابوغریب و الرشید و وقایع دوران آزادی است. کتاب با «اسامی برخی از چهره های سرشناس و مشهور زندان» و «اسناد و تصاویر» به پایان می رسد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
وی ادامه داد: از رادیو شنیدیم که رزمندگان عملیات والفجر 10 را آغاز کرده اند، در این عملیات شهر حلبچه در شمال عراق با همکاری نیروهای مردمی عراق و رزمندگان اسلام آزاد شد، نیروهای عراقی به حدی تعجب کردند که تعدادی از فرماندهان ارتش عراق به اسارت درآمدند، با شنیدن این خبر، موجی از خوشحالی در بیمارستان پیچید و بچهها روحیه جدیدی پیدا کردند برای ما بسیار دلگرم کننده بود و این خبر آنقدر به ما روحیه داد که همه بچه ها گفتند ما انرژی و توانایی لازم برای زنده ماندن از اسارت را برای ده سال آینده داریم.
عراق تلاش زیادی کرد تا حلبچه را پس بگیرد، اما نتوانست. صدام برای اینکه بقیه مردم عراق را مسموم کند و عواقب همکاری با نیروهای ایرانی را به آنها بفهماند، بمباران شیمیایی حلبچه را در مقیاس وسیع انجام داد.
این حادثه دنیا را تکان داد اما به دلیل همکاری و همسویی مستکبران با صدام، دولت عراق هرگز محکوم جدی نشد. سربازان عراقی گاهی مخفیانه به من می گفتند که صدام از این بمب های شیمیایی به گونه ای استفاده می کرد که حتی حیوانات و گیاهان این شهر نیز از بین می رفت. او با این اقدام قصد داشت در بین مردم عراق رعب و وحشت ایجاد کند تا کسی جرات همکاری با ایرانی ها را نداشته باشد.
نیروهای ایرانی در بیانیه ای رسما اعلام کردند که قصد عقب نشینی از شهر حلبچه را دارند. پس از آن بندر فاو را که رزمندگان در عملیات والفجر 8 به تصرف خود درآوردند به عراق تحویل دادند.
از رادیو خبری شنیدیم که نیروهای آمریکایی در خلیج فارس مستقیماً با نیروهای ما درگیر شده و سکوی نفتی ما را منهدم کرده اند. چند روز پس از این تجاوز، خبر اصابت موشک به هواپیمای مسافربری ایرانی با 300 سرنشین بر فراز خلیج فارس را شنیدیم. موج شادی همه نیروهای عراقی و مردمشان را فراگرفته بود. رادیوهایشان یک لحظه ساکت نبود و مرتب سرود ملی را پخش می کرد. در اسارت بیشتر افسرده و دلتنگ می شدیم و نمی دانستیم چرا چنین اتفاقاتی می افتد. برای اینکه بتوانیم کمی بر وضعیت آشفته روحی خود مسلط شویم، روزهای زیادی را با این ذهنیت سپری کردیم که جنگ با هم شکست خورده و با هم پیروز شدیم و همه منتظر عواقب کار بودیم.
در ابتدای سال 67 از رادیو یا در روزنامه ها خبرهایی می شنیدیم که شورای امنیت سازمان ملل در تلاش برای برقراری آتش بس بین ایران و عراق است. رادیو اعلام کرد که این قطعنامه صادر شده است اما مقامات ایرانی به دلیل نادیده گرفتن حقوق اساسی ملت و عدم تعیین آغازگر جنگ با آن مخالفت کردند و آن را نپذیرفتند.
منبع: www.mehrnews.com