تجویز خون درمانی برای جهان/ 4 میلیارد کشته؛ آرمانی که برای پیروزی به دریای خون نیمی از جمعیت جهان می اندیشد/ فرهنگ غربی وزن سنگینی در جامعه پیدا کرده است.



گروه اندیشه: اخیرا میر باقری نماینده مجلس خبرگان رهبری واکنش گسترده ای در جامعه داشته است. مخصوصا جایی که گفتبرای رسیدن به هدفمان حتی ارزش کشتن نصف جهان را دارد». اما گروه معارف اسلامی فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران با انتقاد از سخنان یکی از نمایندگان مجلس خبرگان رهبری که از شاگردان آیت الله مصباح یزدی بود، تاکید کرد که سخنان ایشان آشکارا مغایر با معارف اسلامی است. زمینه صلح، همزیستی انسانی و همبستگی انسانی. اما به نظر می رسد باید به این فکر بیشتر توجه کرد که در شورای اسلامی و به طور کلی در کشور موانع زیادی در مقابل حکومت وحدت ملی قرار دارد. مخصوصاً از این نظر که ایشان و گروهش اساساً توسعه را امری کوچک و در نهایت مانعی برای خداوند می دانند. دکتر رضا رمضانی خورشیددوست نیز در خصوص روش فکری میرباقری یادداشتی با عنوان «آفات دو اندیشی: نه تسلیم، نه جنگ، سازش اصولی» که خواندنش مفید است.

به نقل از خبرگزاری اخبار آنلایندر بررسی این اندیشه آخرالزمانی، امید قائم پناهکه محتوای آن در سایت فرهنگی سادانت منتشر شده با توجه به اندیشه های سیاسی و فرهنگی این عضو شورای خبرگان رهبری در کتاب خود با عنوان «درک غرب»، دیدگاه های وی در ابعاد مختلف از جمله برداشت خود از غرب، انقلاب فرهنگی که باید در داخل ایجاد شود. به اسلام حداقلی کنونی به اسلام حداکثری تبدیل شده است. در این نوشتار کوتاه، نکته اینجاست که میرباقری می‌گوید: «انقلاب اسلامی در بعد فرهنگی ضعیف عمل کرده است، زیرا فرهنگ غرب وزن سنگینی در جامعه پیدا کرده و نگاه حداقلی به دین بر جامعه حاکم شده است». دوره ای که قرار بود با ریاست آقای جلیلی باشد، با ایجاد انقلاب فرهنگی می توان این مشکلات را حل کرد. این مقاله را در زیر بررسی کنید:

***

اخیراً سخنان آیت الله میر باقری مورد توجه قرار گرفته است که می گوید «به نحوی سطح درگیری تشدید می شود و برای رسیدن به هدفمان حتی ارزش آن را دارد که نصف دنیا را بکشیم». به همین دلیل در ذیل به بررسی اندیشه های سیاسی و فرهنگی ایشان پرداخته ام که عمدتاً در کتاب «شناخت غرب» ایشان آمده است.

آیت الله میر باقری در کتاب مذکور می نویسد که علم و فهم دارای ابعاد است; معرفت بدون بعد وجود ندارد و اساساً بعد، زیربنای معرفت است و در تمام مراحل معرفت حضوری دائمی و فراگیر دارد. یعنی اگر بعد اسلامی باشد، این بعد نیز در تمام مراحل معرفت وجود دارد و فقط در پرتو این بعد می توان به چیزها پی برد. در واقع ما علم خنثی نداریم و تمام دانش و حتی توصیف ما باید جهت دار و از دریچه ای خاص (اسلامی) باشد. در همین زمینه غرب زدگی آنها تنها با بعد معارف و مبانی اسلامی امکان پذیر است.

اما بُعدی که آنها می خواهند دقیقا چیست؟ می گویند اولاً دنیا مخلوق خداست و ثانیاً خدا ولی و رب جهان است و دنیا را به کمال می رساند. حال اراده انسان بر اساس این که مشمول اراده خداوند باشد یا نه، منجر به شکل گیری دو جریان می شود:

1. جریان بردگی و بندگی
2. جریان گناه و طغیان

به گفته وی، غرب پس از رنسانس نیز جریان گناه و عصیان علیه دین بود و پایه های آن اومانیسم، لیبرالیسم و ​​خردگرایی است. اومانیسم به این معناست که انسان حق دارد شیوه زندگی خود را تعیین کند و خداوند حق تعیین تکلیف برای او را ندارد که امروزه به آن حقوق طبیعی انسان می گویند. لیبرالیسم یعنی رهایی از بندگی خدا; اومانیسم نیز به معنای تکیه بر عقل مستقل از وحی است. بنابراین ارکان تمدن غرب همگی به معنای ترک بندگی خدا و افتادن در جریان طغیان است.

جهانی شدن غربی نیز تنها بر اساس همین مفاهیم رخ می دهد. در جهانی شدن نیز همین اصول در قالب سیاست، فرهنگ و اقتصاد توسعه یافته و بر کل جهان حاکم است. در واقع غرب به دنبال تسلط بر جریان طغیان در جهان است و می خواهد جریان بندگی و بندگی را به سوی خدا بیاورد. بدین منظور غرب ابتدا هویت و اراده مطلوب خود را با فعالیت های فرهنگی و رسانه ای ترویج می کند و سپس به دنبال تحقق نظام سیاسی لیبرال دموکراسی و شبکه های اقتصادی هماهنگ با آن یعنی بازار آزاد است. اما از سوی دیگر انقلاب اسلامی حرکتی در جریان بندگی و بندگی است و این رسالت دارد که به دنبال جهانی شدن معنویت و جریان بندگی باشد. انقلاب اسلامی درست در مقابل غرب در پی استقرار خداپرستی در جهان است.

می گویند این رسالت یعنی ما بی امان با جریان مخالف یعنی جریان گناه که امروز غرب در حال حرکت است درگیر خواهیم شد. آنها معتقدند که در حال حاضر موازنه جهانی به نفع تمدن اسلامی در حال تغییر است و غرب به دلیل آگاهی از اینکه جریان جهان به نفع برده داری و بندگی حرکت می کند، دست و پنجه نرم می کند. سپس بیان می کنند که اگر می خواهیم به هدف خود برسیم برای رسیدن به این هدف، باید غرب را در سطوح مختلف بشناسیم، نه فقط غرب جغرافیایی. بنابراین همانطور که ایشان در کتاب خود اشاره کردند غرب شناسی به معنای شناخت شجره نامه شیطانی شیطنت و دنیا طلبی شیطان است که در غرب در راستای یک جریان تاریخی رشد کرده است و برای مقابله با این جریان باید نظریه خودمان را داشته باشیم، یعنی همه شاخه های دانش از ما باید جامعه شناسی، مردم شناسی، فلسفه و علوم طبیعی مبتنی بر جریان برده داری داشته باشیم. در واقع علم، حقوق و نظام مدیریتی ما باید با جریان ما هماهنگ باشد و نمی توانیم از همان علم جریان طاغوتی بدزدیم و استفاده کنیم.

به گفته وی، انقلاب اسلامی در مقابل این جریان باید مدرنیته را نفی کند زیرا مدرنیته دین نیست. به گفته وی، در تمدن اسلامی نمی توان بخشی از مدرنیته را پذیرفت و یا اصلاح قرائت دینی را آغاز کرد. ایشان صراحتاً تجدد اسلامی و اصلاح قرائت دینی را نفی می کنند و آن را حرکتی مبتنی بر همان مبانی غربی می دانند و اساساً اسلام را به هیچ وجه و در هیچ بخشی با مدرنیته سازگار نمی دانند. بنابراین، بدیل او برای نوگرایی اسلامی و اصلاح قرائت دینی، دیدگاهی به نام تمدن اسلامی است. برای دستیابی به تمدن اسلامی، ابتدا باید کل نظام مفاهیم بر اساس جریان عبادت تولید شود، سپس یک نظام توزیع هماهنگ و در نهایت ساختار مناصب متناسب با آن ایجاد شود تا سپس کانال های حسی انسان ایجاد شود. در زمینه توسعه معنوی و تمدن اسلامی به معنای واقعی آن کنترل می شود. خودت را بساز

با این توصیف، آنها به شدت به تفکر التقاطی انتقاد می کنند و معتقدند که عقل مستقل از وحی به هیچ وجه قابل استفاده نیست; اما در مورد استفاده از محصولات مدرن مانند تکنولوژی چطور؟ آنها معتقدند تکنولوژی و محصولات غربی به تدریج فرهنگ و اخلاق خاص آن کشور را به ما تحمیل خواهد کرد. اما از طرف دیگر ما الان نمی توانیم آن را حذف کنیم، بلکه باید بتوانیم به نحوی کلیت آن را در نظام تمدن اسلامی خود هضم و حل کنیم. در واقع باید بتوانیم به آن بُعد عبادت و خدمت بدهیم. بنابراین برای رسیدن به این هدف باید از این مجموعه (فناوری و محصولات غربی) به گونه ای استفاده کنیم که آن را در اهداف و نظام فکری خود حل کنیم. یعنی جهت استفاده باید مطابق با تمدن اسلامی باشد، اساساً اسلامی سازی (چه در دانشگاه و چه در دانشگاه) چیزی جز این نیست. پس ما باید با همین تکنولوژی غربی وارد جنگ شویم، البته مبارزه برای حذف نیست و مثلاً می تواند آنقدر کیفیت داشته باشد که ناگزیر از آن استفاده کنیم، اما با انگیزه و هدف انحلال آن سیستم و جریان! یعنی باید در یک فرآیند خاص آن را به چیزی در برابر دشمن تبدیل کنیم و برنامه ریزی کنیم و منحل کنیم و به تدریج تمدن خود را بسازیم.

به عقیده وی، پس از خروج کمونیسم و ​​سوسیالیسم، اکنون جهان میدان نبرد اسلام و سرمایه داری است که یکی از آنها بر توسعه و جهانی شدن بردگی و توحید استوار است و دیگری جبهه استکبار علیه خدا. این دو نظام به دنبال توسعه همه جانبه هستند و در نتیجه طبیعی است که در مقطعی با یک رویارویی نظامی (یعنی حذف دیگری) مواجه شوند زیرا هر دو طرف به دنبال توسعه خود هستند تا خود را به عنوان نیروی مسلط نشان دهند. در جهان. این جنگ جنگ بردگی و ظلم یا حق و باطل است و گریزی از آن نیست. این جنگ اگرچه خساراتی دارد اما جنگی کاملا مقدس است که دارای خواصی از جمله تزکیه معنوی انسان است. وی معتقد است حتی در تحلیل مادی این جنگ ممکن است هزینه های زیادی متحمل شود زیرا این هزینه ها در نهایت برمی گردد، زیرا زمانی که توانستیم موازنه قوا را تغییر دهیم، تامین کننده منابع اقتصادی ما هستیم. . البته این راه نیاز به فداکاری دارد و اساساً راهبرد غلبه بر کفر، راهبرد غلبه بر خون بر شمشیر و شهادت طلبی است که امام (ره) نیز از آن پیروی کردند. به صراحت می گویند:ما باید خون اهدا کنیم و با اهدای خون در جامعه جهانی آگاهی و آگاهی ایجاد کنیم». همچنین در این مسیر همواره باید به خاطر داشت که یاری الهی معادلات را به هم می زند و معادله اصلی هر حوزه ای است.

او در فصلی از کتاب به این نکته اشاره می کند انقلاب اسلامی تاکنون به بعد سیاسی توجه و تمرکز بیشتری داشته و در بعد فرهنگی ضعیف عمل کرده است، زیرا فرهنگ غرب وزن سنگینی در جامعه پیدا کرده و نگاه حداقلی به دین بر جامعه حاکم شده است. به این معنا که جامعه فکر می کند اکثر مشکلات را با تجربه و عقل مستقل از وحی می تواند حل کند و برخی از مشکلات را با وحی. بنابراین ما نیازمند یک انقلاب فرهنگی هستیم که برداشت حداقلی این جامعه از دین حداکثری شود و همه امور زندگی را سامان دهد و جایگاه ما را نسبت به آن مشخص کند (درک حداکثری از دین). یعنی باید افراد جامعه را بر اساس جایگاهشان نسبت به جریان برده داری شناخت. وقتی چنین دیدگاه حداکثری حاکم شود، آن وقت جامعه هم خواهد فهمید که صنعت و علم غربی یا شرقی نمی تواند با دین هماهنگ باشد. در نگاه حداکثری در هیچ موضوعی نباید به تجربیات و عقل مستقل از وحی رجوع کرد، بلکه باید کاملاً از وحی تبعیت کرد.

216216



منبع: www.khabaronline.ir

یوبیک آنلاین
یوبیک آنلاین
مقاله‌ها: 7244

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *