شاهنامه فردوسی در برابر استبداد / جنگاوران شاه انتخاب نمی کنند، اما در مقابل شاه ظالم می ایستند.


گروه اندیشه: به نقل از خبرگزاری اخبار آنلایندکتر محمد ابراهیم انصاریلاری در سیاست شماره 14 از منظر شاهنامه راه حکومت و قدرت گرفتن شاهان ایرانی را ترسیم کرده است. او با توجه به نقد شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی می گوید:اکثریت قضات کسانی هستند که قبل از رسیدن به تاج و تخت عملاً آزمون های سختی را پشت سر گذاشته اند و شایستگی و شایستگی خود را در عمل نشان داده اند. و در واقع برای پادشاهی برگزیده می شوند و این نقطه مقابل شاهان سرکش و ضعیف و ناموفق است. در بینش سیاسی فردوسی، سلطنت لزوماً موروثی نیست و گفتیم که تمام قدرت در شخص شاه متمرکز نیست. خلاصه ای از مقاله وی به شرح زیر است:

***

در تلقی عمومی از سلطنت و سلطنت، به ویژه کسانی که به قرن های اخیر حکومت شاهان در ایران می نگرند، مترادف با سلطنت موروثی، تمرکز تمام قدرت ها در شخص شاه و قدرت مطلق و بی قید و شرط است. از پادشاه در حالی که مذهب سلطنتی و شاهنشاهی در شاهنامه با این دیدگاه رایج تفاوت های آشکاری دارد و با نگاهی به شاهنامه فردوسی در می یابیم که برخی از سلسله های سلطنتی به ویژه در قرون اخیر دین اصیل شاهی و شاهی ایرانی را به کلی تحریف کرده اند و به عنوان یک در نتیجه وحشتناک ترین و وحشتناک ترین نظام ها با حکومتی به نام سلطنت و سلطنت بر مردم مسلط شده اند.

از این رو، در اینجا مصمم هستم که شرح احوال شاهان در شاهنامه و شیوه های مدیریت و حکومت دولتی آنان و روابط موجود میان شاهان، موبدان، بخردانان و پهلوانان را مورد توجه قرار دهم تا به این نتیجه برسم که: اولاً سلطنت لزوماً ارثی نیست. ثانیاً تمام قدرت در شخص شاه متمرکز نیست. ثالثاً اختیار و قدرت پادشاه مطلق و بلامانع نیست.

به عبارت بهتر و واضح تر و با زبان حقوق سیاسی، شاهنامه معتقد به سلطنت مشروطه و حتی به نوعی تفکیک قوا و مشروعیت حاکمی است که به گفته «فر کیانی» و «فر یزدی» نامیده می شود. فردوسی تا زمانی پایدار است که شاه و کارگزارانش با عدالت و خرد رفتار کنند.

در واقع سلطنت مشروط به عدالت و حکمت است و خواهیم گفت که تشخیص این معنا اولاً با معاشرت نیکوکاران و متقیان و رزمندگان است و در نهایت این مردم هستند که اگر شاه شروع به ظلم و ستم می کند و نابخردانه عمل می کند و آسایش مردم را نادیده می گیرد. کند با این باور که فر یزیدی و فر کیانی از او جدا شده اند و دوران عزتش تمام شده است، با قیام و شورش عمومی او را عزل می کنند.

در منطق شاهنامه، سلطنت بر شایستگی استوار است. البته گاهی این شایستگی با وراثت منطبق است، ولی غالباً چنین نیست و در تعارض این دو، فردوسی صراحتاً به شایستگی اصالت می دهد. همچنین شایان ذکر است که در یک نگاه کلی به شاهنامه، به ندرت می توان شاهی موفق و صالح را یافت که سلطنت را مستقیماً از پدرش به ارث برده و به راحتی جانشین او شده باشد.

اکثریت قضات کسانی هستند که قبل از رسیدن به تاج و تخت عملاً آزمون های سختی را پشت سر گذاشته اند و شایستگی و شایستگی خود را در عمل نشان داده اند. و در واقع برای پادشاهی برگزیده می شوند و این نقطه مقابل شاهان سرکش و ضعیف و ناموفق است. اکثریت این دسته از پادشاهان کسانی هستند که در زیبایی و فضل دربار پرورش یافته و تاج و تخت را بدون هیچ مشکلی از پدر خود به ارث برده اند، بنابراین شاهنامه در منطقی قابل فهم و روشن از سلطنت غیر موروثی حمایت می کند. در دوره اول که هنوز نظام سلسله ای برقرار نشده است، کیومرث، هوشنگ و طهمورث که قاضی هستند، ادعایی بر نسب و نسب ندارند، زیرا به نظر می رسد کیومرث اولین مخلوق، اولین آدم و اولین شاه و شاید به این تعبیر که برخی از نویسندگان کلمه شاه را کنایه از آغاز حکومت بشر بر جهان ساخته اند.

بنا بر شاهنامه و در منطق سیاسی فردوسی، ساختار قدرت به گونه ای ترسیم شده است که سه نهاد قدرت یعنی شاه، موبد و پهلوان هر کدام پایگاه و جایگاه جداگانه ای دارند. این جدایی پایگاه و مقام را همگان می دانند و امری پذیرفته شده و متعارف می دانند تا جایی که یک رزمنده با همه شایستگی ها و شایستگی هایش هرگز خود را لایق شاه نمی بیند و نه تنها در کل آن دیده نشده است. شاهنامه می گوید که یک جنگجو آرزوی شاهانه دارد، اما حتی زمانی که به جنگجو پیشنهاد می شود پادشاهی را بپذیرد، خود جنگجو این پیشنهاد را رد می کند.

گفتیم که در بینش سیاسی فردوسی، سلطنت لزوماً موروثی نیست و گفتیم که تمام قدرت در شخص شاه متمرکز نیست. حال نوبت به این است که بگوییم همان میزان قدرت شاه یعنی اعلان جنگ و صلح، سازندگی و عمران، تأمین راه و معیشت و… همچنان مقید و مشروط به عدالت و حکمت است و هر چند جنگجویان در جنگ و صلح مطیع پادشاه هستند، اما زیر چشم و گوش بسته او نیستند. از آنجایی که رزمندگان در عین وفاداری به نهاد سلطنت و شهریاری مظهر وجدان ملی و مظهر آزادگی و ایثار هستند، اگر شاه از مرز خرد و سخاوت فراتر رفت، بلافاصله در مقابل او می ایستند و مردانه

متن کامل این مقاله را می توانید در شماره چهاردهم خط مشی بخوانید.

شاهنامه فردوسی در برابر استبداد / جنگاوران شاه انتخاب نمی کنند، اما در مقابل شاه ظالم می ایستند.

216216



منبع: www.khabaronline.ir

یوبیک آنلاین
یوبیک آنلاین
مقاله‌ها: 7240

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *