به نقل از خبرگزاری اخبار آنلاینرضا داوری اردکانی در پانزدهمین شماره روزنامه پولیتیکان مقاله ای با عنوان «تأملی در علوم انسانی و مهندسی اجتماعی؛ الزامات جهان توسعه نیافته» منتشر کرد. خلاصه ای از مقاله وی به شرح زیر است:
توسعه نیافتگی با ناتوانی در درک شرایط و امکانات تاریخی همراه است. این است که در کشورهای توسعه نیافته معمولا برنامه های توسعه موثری تدوین و اجرا نمی شود و اگر در جایی راه توسعه باز شود ممکن است نتیجه ظهور اراده و خرد در جامعه و عزم در سیاست و حکومت برای تغییر باشد. و اصلاح کره جنوبی و برخی دیگر از کشورهای شرق آسیا که با عزم سیاسی راه را برای توسعه هموار کردند، قطعاً از نگاه طراحان و دانشمندان بهره می بردند، اما در کشورهای توسعه نیافته معمولاً مدیران در بسیاری از موارد با آزمون و خطا وقت می گذارند. . در اینجا، عزم برای توسعه مهم است. این عزم از مطالعات دانشمندان و توانایی دولت و مردم استفاده می کند.
عزم سیاسی امری تصادفی نیست و متعلق به افراد خاصی بدون پیشینه تاریخی، فرهنگی و اجتماعی است. یعنی تا زمانی که در جامعه آمادگی لازم برای ورود به مسیر ایجاد نشود، سیاستمدارانی که مصمم به اصلاح و توسعه هستند، راهی برای رسیدن به قدرت سیاسی نمی یابند و یا اگر بخواهند دوره قدرت آنها طولانی نخواهد بود و راهشان ادامه خواهد داشت. ادامه ندادن جامعه ای که توسعه نمی خواهد، ربطی به شرایط توسعه ندارد. خط مشی او سیاست توسعه نیست و شاید به جای توجه به توسعه، سعی در اجرا و تحقق آرزوهایی دارد که به توسعه نمی رسد. چنین جامعه و سیاستی با مشکلات بزرگی روبرو خواهد شد و مهندسی اجتماعی آن را حل نخواهد کرد.
البته برنامههای مهندسان برنامههای ترجیحی شخصی نیستند، بلکه مهندسی اجتماعی گاهی بر این فرض یا اصل استوار است که سیاستمداران میتوانند جامعه و روابط مردم را آنطور که صلاح میدانند کنترل کنند و به ارزشها و آداب و رسوم مورد نظر خود پی ببرند. . می بینیم که مهندسی اجتماعی جنبه ها و درجات مختلفی دارد که از انقلاب شروع می شود و به برنامه های توسعه همه جانبه یا جزئی و در نهایت به توهم شکل دادن به جامعه می رسد. انقلاب شرایطی دارد که تابع تصمیمات شخصی و گروهی نیست و وقتی اتفاق می افتد اغلب به سمتی که مردم انقلاب انتظار دارند نمی رود.
هیچ یک از انقلاب هایی که در دو سه قرن اخیر رخ داده به اهداف تعیین شده خود نرسیده اند و عجیب است که گاهی انقلاب در مسیر درستی افتاده و به جایی رسیده است که در ابتدا مسیر و مقصد ظلم و فساد محسوب می شد. و آن را رد کرد. بیایید به مهندسی اجتماعی برگردیم. این مهندسی در تلاش است بدنه ای بسازد که اجزا و اعضای آن به هم نچسبند و در جای خود نباشند و توجهی به این که چه کارها و چه کارهایی نمی شود وجود ندارد، بنابراین علوم اجتماعی در آن لحاظ نمی شود. حزب بلشویک هیچ یک از علوم اجتماعی را جز زبان شناسی نگذاشت و زبان شناسی و نقد ادبی را آزاد گذاشت زیرا خطری برای انقلاب در آن نمی دید و نمی دانست که زبان و ادبیات، اگر نه در کوتاه مدت، در یک زمان نه چندان طولانی نظم مصنوعی و سست فونداسیون را از بین می برد. اشکال اخیر مهندسی اجتماعی را نباید با سیاست تعدیل و اصلاح اشتباه گرفت. یک سیاستمدار مدبر شناختی از جامعه، زندگی و آینده آن دارد و بر اساس این درک و بر اساس آشنایی با مردم و فرهنگ آنها با احترام به امکانات و خواسته های آنها تصمیم می گیرد. چنین تصمیماتی را نباید مهندسی اجتماعی نامید.
برخی از صاحب نظران که انقلاب و مهندسی اجتماعی عمومی را رد کرده اند، امکان مهندسی جزئی را پذیرفته و حتی آن را ضروری دانسته اند. اگر مقصود این است که کاستی های سازمان ها، قوانین و دستورالعمل ها رفع شود، دلیلی برای بحث نیست. زیرا این کاری است که سیاست انجام می دهد، اما چرا آن را مهندسی اجتماعی می نامیم؟ مهندسی اجتماعی ماهیت مکانیکی جامعه، زندگی و سیاست را به ذهن متبادر می کند و صرفاً بر اساس دیدگاه مکانیکی برآمده از جامعه توجیه می شود. تفسیر کرده و رد کرده اند، اما وقتی سیاست در همه جای دنیا، به ویژه در وضعیت توسعه نیافتگی، بی اساس و مستعد انحلال در نوشابه ها و هذیان ها و خودبینی ها می شود و نظام اکثر مصرف های سخت اجازه می دهد. سیاست برای دخالت، امکان تبدیل سیاست به مهندسی اجتماعی کم نیست.
متن کامل این مقاله را می توانید در شماره پانزدهم خط مشی بخوانید.
216216
منبع: www.khabaronline.ir