اولین شهید زرتشتی جنگ ایران و عراق را بشناسید

نقل از کردن پایگاه اندیشه و فرهنگ مبلغان، آژیر جنگ در 31 شهریور 1359 به صدا درآمد. جنگی که به گفته آغازگر آن قرار بود در عرض یک هفته از مرزهای جنوبی به تهران برسد و فاتح پایتخت باشد. جنگی که هشت سال به طول انجامید و همه هموطنان اعم از اقلیت مسیحی، زرتشتی و کلیمی همراه با سایر هموطنان تا پایان جنگ در دفاع از مرزهای آبی و خاکی ایران ایستادگی کردند.

در این میان جوانی زرتشتی به نام «کامران گنجی» به عنوان اولین شهید دفاع مقدس در تهران شناخته می شود. شهید کامران گنجی در 14 مهر 1339 در کرمان دیده به جهان گشود. پدرش کی خسرو و مادرش تابنده آذر کیوان زمانی که کامران دو ساله بود به تهران مهاجرت کردند. کامران دوره ابتدایی را در مدرسه اسمی تهران واقع در منطقه 9 گذراند و همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی از دبیرستان فیروزبهرام محله جمهوری اسلامی فارغ التحصیل شد.

همشهری نوشت: کامران پس از پیروزی انقلاب تصمیم گرفت برای کمک به خانواده وارد بازار کار شود اما قبل از آن مجبور شد به خدمت سربازی برود. رفتن به خدمت سربازی با شروع جنگ مصادف شد و گنجی به جبهه منتقل شد. منطقه خدمت ایشان سرپل ذهاب بود. جایی که در سال های اول جنگ یکی از مناطق عملیاتی بود که تحت فشار و زیر آتش نیروهای عراقی بود.

شهید کامران گنجی در این میدان سخت در کنار همرزمانش ایستاد و مقاومت کرد و به عنوان رزمنده نمونه از سوی نیروهای سپاه انتخاب شد. او شجاعانه ایستاد و سرانجام در هفته سوم جنگ به شهادت رسید.

نصرالله حدادی تهران پژوه درباره مراسم شهدای زرتشتی می گوید: زرتشتیان در تهران و در محل آتشکده آدریان در خیابان میرزا کوچک خان طی مراسمی به نام «آیین پرسه» یاد و خاطره شهدا را گرامی می دارند. همه لباس های سفید می پوشند و در سکوت کامل به دعای موباد گوش می دهند یادبود جنگ تحمیلی در مراسم تیرماه سال جاری میلادی برگزار می شود ارباب کی خسرو شاهرخ در حدود یک قرن پیش و از آن پس محل دفن اموات این اقلیت است گورستان، یادواره شهدای زرتشتی را خواهید دید مراسم تشییع و بزرگداشت شهدا در نهایت سادگی برگزار می شود و معتقدند که انسان از سمت خدا به زمین آمده و به سمت خدا باز می گردد.

زندگینامه کامران گنجی شهید در قالب مجموعه کتاب مادران به نام «تابنده» توسط انتشارات فتح به قلم حسین گلدوست منتشر شده است. نویسنده در مقدمه کتاب آورده است: «تابنده» داستان جوانی دلیر است که با ایمان زرتشت در کنار برادران مسلمان خود ایستاد و به افتخار شهادت دست یافت. راوی اثر مادری دلسوخته است که پس از شهادت تنها پسرش سرافراز و استوار زندگی کرد و غم دوری از فرزندش را با خدمت به هموطنان برطرف کرد.

در بخشی از کتاب می خوانیم: «گاهی در خلوت به روزی فکر می کنم که با کامران در آشپزخانه بودیم و پسرم از مدرسه آمده بود و ناهار می خورد، با هم صحبت می کردیم، به من گفت: مامان معلم دینیمون آقا آرش گفت خدا انسان رو آفریده تا روی زمین امتحانش کنه.» ما همه در محضر خدا هستیم و مشغول امتحان دادن هستیم، همون لحظه زل زدم تو چشمای کامران، شاید بود. سیزده چهارده ساله بود که درخشش ایمان و اعتماد به نفسش را روشن کرده بود، با تمام وجودش به آن چشم ها و آن نور عجیب فکر می کنم که در کشتار سرپل ذهاب در امتحان الهی سرآمد.