نقل از کردن پایگاه اندیشه و فرهنگ میلاغ«تنها گریه کن» حماسه زندگی پرفراز و نشیب مادر بزرگوار شهید محمد معماریان سرکار خانم اشرف السادات منتظری است. حماسه ای که در قالب کتاب «تنها گریه کن» نوشته اکرم اسلامی خواندیم و امروز در مراسم افتتاحیه این سریال تصویری از این حماسه را می بینیم که حاصل تلاش دوستانی چون میلاد حاجی است. پروانه و علی درخشنده.
مدیر شبکه افوگ در ادامه گفت: «تنها گریه کن» قرار است خروجی پایانی یک حماسه در تلویزیون باشد.
یزدانی در ادامه گفت: «تنها گریه کن» داستان دختری است که از ابتدای زندگی روی فرش می نشیند تا کمر اقتصادی خانواده خم نشود و در زمان ازدواج ملاک انتخاب همسر است. این بود که مؤمن بود و نماز شب می خواند.
وی افزود: در واقع «تنها گریه کن» روایت حماسی زنی است که قبل از انقلاب تمام تلاش خود را برای پیروزی انقلاب به کار می گیرد و قدم به قدم تا روزهای پیروزی انقلاب پیش می رود. در آن زمان نه تنها در شهر قم محل زندگی خود تلاش کرد، بلکه به تهران آمد و برای این پیروزی به تلاش خود ادامه داد. زنی که در آغاز جنگ تحمیلی از محمد معماریان دست از همه چیز می زند، حتی اشک می ریزد و همه چیز را فدا می کند.
یزدانی ادامه داد: این سریال روایتی از ایثار و به تصویر کشیدن حماسه زنان مقاوم ایران زمین است. زنانی که هنوز در سال 1403 در میدان هستند.
مدیر شبکه افق در ادامه گفت: خانم مطنزری نه تنها در دوران جنگ، بلکه پس از آن نیز منزل ایشان مانند مقر مستضعفین بود و تا امروز به عنوان یک فعال اجتماعی و فرهنگی باقی مانده است.
وی در ادامه بیان کرد: تمام تلاش در سریال «تنها گریه» این بود که بتوانیم روایتی زیبا، سریع و جذاب از این مادر مقاوم به تصویر بکشیم و امیدواریم مورد پسند همه مخاطبان قرار گیرد.
وی در پایان گفت: «تنها گریه کن» داستان جدید یکی از زنان ایران زمین است. این سریال انشاالله از هفته آینده به صورت همزمان در روبیکا، نماوا و افق در روزهای پنجشنبه و جمعه پخش می شود و امیدواریم با این سریال ذره ای از دین خود را به زنان مقاوم سرزمینمان ادا کرده باشیم.
وی در ادامه برنامه ضمن اجرای چند قطعه از جمله «ای ایران فدای اشک و لبخندت» و «کشور من ای شکوه ایستاده» برای اولین بار قطعه تولید شده برای سریال «تنها گریه کن» را اجرا کرد.
پس از آن سردار محمدعلی عزیز جعفری ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدا گفت: هر چه داریم از خون شهدای ماست. عزت، اقتدار و امنیت بینظیر جمهوری اسلامی ایران را مدیون خون شهدا و خانوادههای شهدا هستیم.
وی ادامه داد: مقام معظم رهبری در سخنان خود مقاومت را تعریف کردند و فرمودند: «اگر مقاومت را بدانیم، پس از رفتن بشار اسد هرگز چنین قضاوتی درباره مقاومت نخواهیم کرد. وی گفت: مقاومت ما سخت افزار نیست، بلکه ایمان جوانان غیور و مؤمنی است که حاضرند جان عزیز خود را برای امنیت کشورشان فدا کنند.
عزیز جعفری گفت: استبداد محور اصلی انقلاب اسلامی است و امنیت نعمتی است که داریم، اینجا ده ها هزار جوان جان خود را برای امنیت ایران اسلامی فدا کردند تا بتواند اهداف اسلامی و فرمان الهی را دنبال کند. . امنیت که با خون شهدا گره خورده است از بین نمی رود. زیرا خون شهدا ضامن است.
وی افزود: پس قدر شهدای خود را بیشتر بدانیم. این موضوع مسئولیتی را بر دوش ما می گذارد تا بتوانیم در راه این آرمان شهدا گام برداریم. دفاع از اهداف و آرمان های شهدا و ترویج خواسته های آنان وظیفه ماست.
عزیز جعفری گفت: مقام معظم رهبری فرمودند در گام دوم انقلاب باید به سمت تهذیب و جامعه اسلامی حرکت کرد که متأسفانه با آن فاصله داریم اما انشالله به برکت شهدا محقق خواهد شد. خون
وی در پایان گفت: کتاب «تنها گریه کن» خاطرات خانم منتظریان را روایت می کند. اعتراف می کنم که با این کتاب خیلی گریه کردم و وقتی آن را خواندم و احساس کردم باید به دنبال اثر هنری درباره این کتاب باشیم. خدا را شکر پدر و مادر شهید قبول کردند که این اتفاق بیفتد. حتی با هنرمندان صاحب نام نمی توانیم جنبه های معنوی شهدا و خانواده هایشان را به تصویر بکشیم اما این سریال تمام تلاش خود را کرده است و شاید در آینده روی جنبه های دیگر این داستان مانند ساخت فیلم سینمایی کار کنیم.
در ادامه برنامه تابلوی بهنام شیرمحمدی از شهید و مادرش به اشرف السادات منتظری تقدیم شد.
این مادر شهید در توضیح تصویر گفت:
آخرین خوابی که از محمد شنیدم پایم شکست. رفته بودم روستا. شب عاشورا در خواب دیدم در مسجد المهدی هستم. گفتند کمک در راه است. گفتم برم ببینم چه کمکی و از کجا میاد. دیدم گروهی می آیند. یه دسته خیلی مرتب سعید آل طه در مقابل جمعیت شعار می داد. با خودم گفتم سعید آل طه که شهید شد و اینجا در جمع چطور است. بعد دیدم پسرم محمد کنارش است. مطمئن بودم که اینها مردم عادی نیستند. شهدا می آیند. از پله های مسجد به سمت محراب رفتند. از سمت زنانه مسجد بالا رفتم و کنار پرده ایستادم. همینطور که به آنها نگاه می کردم، دیدم محمد از جمعیت دور می زند و کنار من می آید. دستش را روی گردنم گذاشت و مرا بوسید. محمد رو بوسیدم و گفتم مامان خیلی وقته ندیدمت. چقدر بزرگ شدی؟ شهید آزادیان جلو آمد. گفت حاج خانم خدا دستت درد نکنه محمد گفت; مامانم مریض نیست بعد از مامان پرسید اینها چیست؟ گفتم؛ چیزی نیست مادر، چند روزی است که پاهایم درد می کند و با عصا راه می روم. گفت مامان رفتیم کربلا. یک شال سبز از حرم امام حسین برایتان آوردم. خواستم بیام ببینمت، شهید آزادیان گفت صبر کن با هم بریم. اتفاقا همه با هم رفتیم زیارت حرم امام و گفتیم امروز که روز عاشورا است بیاییم مسجد مهدی. زیارت عاشورا را با سید جعفر حسینی بخوانیم، شما را هم می بینیم. دستانش را باز کرد و پارچه سبز را از روی صورتم تا قوزک پام کشید. بعد روی زمین نشست و باندهایی را که حاج محمد به پای من بسته بود باز کرد. شال سبز یک بند بیش نیست، این شال سبز را دور مچ پام بسته است. گفت: مادر برو دیگ های امام حسین (ع) را در زیرزمین بشور. شما پایی دارید که درد می کند، استخوان پا سالم است.
وی ادامه داد: از خواب بیدار شدم، دیدم باندها همه باز شده و روی تشک افتاده و شال هم به مچ پام بسته شده است. برخاستم، برخاستم و گفتم چشم من لیاقت دیدن اباعبدالله را ندارد، آن را به محمد دادم. تا ببینم اصلاً پایم خوب شده یا نه. بلند شدم دیدم پایم اصلا درد نمی کند. از بالا اومدم پایین و شروع کردم به تمیز کردن. صبحانه را آماده کردم و داشتم سماور می گذاشتم که حاجی با برادرانش آمد. با تعجب گفت خانم چرا روی پا راه میری؟ مگه بهت نگفتم؟ راه نرو
منتظری گفت: می خواستم به حاجی بگویم، نشد. فقط بهش اشاره کردم و گفتم حاجی پایم خوبه. این نشانه آن است که پای من بهبود یافته است. محمد آمده است. فقط زود صبحونه رو بخور، امروز نذر کردم برم مسجد، برای سیدالشهدا کار کنم. هرجا قدم می زدم بوی عطر شال تمام ساختمان را پر کرده بود. به مسجد رفتم، آنجا در مورد آن صحبت کردم. در سطح شهرستان مطرح شد و فرماندار فهمید. فرماندار گفته بود؛ اگر چنین چیزی صحت داشته باشد، آقای گلپایگانی بهتر می داند. باید تایید کنند. دوازدهم محرم بود که آقا خودش متوجه شد، نوه شان آسید باقر و آقای لنکرانی گفتند برویم خانه شان را از نزدیک ببینیم بعد اینجا را هم ببینیم. ده بیست تا مهمون داشتیم، همه رو بردم و رفتم پیش آقا، نشستم پای تخت آقا، این شال سبز رو روی چشم و روی دلش می گذاشت و می گفت بوی حسین می ده. به پسرش گفت: برو تربت مرا بیاور تا مقایسه کنم. هنگامی که آنها تربت آوردند; سه بار گفتند این شال و این تربت هر دو از یک جا آمده است. سپس فرمود: فکر نکنید این یک تربت معمولی است، این تربت مال جنازه امام حسین است. اموال 1400 از دست علما گذشته و مقداری از آن به دست من رسیده است.
در پایان این مراسم با حضور سید محمد هاشمی رئیس سازمان هنری رسانه ای اوج و سردار عزیز جعفری از پوستر سریال «تنها گریه کن» رونمایی شد.
منبع: www.khabaronline.ir