به نقل از خبرگزاری اخبار آنلاین، گفت و گوی اختصاصی با مارچلو موستو با ترجمه امیرعلی مالکی با عنوان «چپ در چهره راست» منتشر شده است که در ادامه می خوانید:
***
* پس از سال ها قرار گرفتن در مانترای نئولیبرال یا بهتر است بگوییم، پس از تلاش انسان برای بقای فردی برای حفظ عناصر اجتماعی شکل دهنده آنها، هیچ چیز مهمتر از آزادی در حفظ جامعه نیست. همکاری و آزادی را باید دو عنصر اساسی در «دفتر دکتر مارکس» دانست. من همچنین میتوانم سه نسخه را در درمانی که او برای بیماریهای جامعه مدرن تجویز میکند بیان کنم: انتقال شدید قدرت تصمیمگیری از حوزه اقتصادی به حوزه سیاسی. استفاده از علم و فناوری برای رفاه همگان به جای نفع عده ای معدود. و نقش اصلی آموزش و پرورش از جمله ورودی عظیم منابع دولتی در آن را می توان یکی از اصول اولیه ای دانست که این پزشک اجتماعی بیان می کرد.
*همچنین تصادفی نیست که دو کشور آسیب دیده از ویروس کرونا مانند ایالات متحده و بریتانیا رهبران جنگ های صلیبی خصوصی با مدلی سرمایه داری هستند که مانع توسعه دولت اجتماعی می شود یا فعالانه آن را نابود می کند. پیشرفت با این حال، در زیر سطح، بحث مهم تری در مورد توزیع مجدد ثروت وجود دارد، سرمایه ای که در چند دهه گذشته پیروز شده و در بطن سرمایه داری بحث شده است (گویی حاکم این کشتی).
*مارکس متوجه شد که استعمار بریتانیا در هند عمدتاً متشکل از انبوهی از منابع طبیعی و اشکال جدید بردهداری است، نه پیشرفت مستمری که توسط مدافعان بیشرم آن اعلام میشود. از سوی دیگر او در مورد نقش انقلابی طبقه کارگر اروپا اشتباه می کرد. او این را در سالهای آخر زندگی خود دریافت، زمانی که با غمگینی متوجه شد که کارگران انگلیسی ترجیح میدهند «اربابان بردهشان را بمکند».
*من فکر می کنم مارکس امروز سعی می کرد بیشتر بیاموزد، به ویژه از جنبش فمینیستی جدید در آمریکای لاتین، که نقش عمده ای در بسیج اجتماعی بزرگ ایفا کرده و نوعی محرک خشک اجتماعی بوده است. او قطعا در این زمینه بی تفاوت نبود. او در برخی از مطالعاتی که قبل از مرگش انجام داد، دقیقاً به اهمیت برابری جنسیتی پرداخت و در مطالبی که برای برنامههای سیاسی تهیه کرد، بیش از یک بار تأکید کرد که رهایی طبقه مولد مربوط به «همه انسانها، صرف نظر از از جنسیت و قومیت آنها”. او از زنان جوان، از کتابهای سوسیالیستهای اولیه فرانسوی، آموخته بود که سطح عمومی رهایی در یک جامعه به سطح رهایی زنان بستگی دارد.
* مبارزات طبقاتی و مبارزات محیطی کاملا مکمل یکدیگر هستند. هر کدام به دیگری نیاز دارند. اکنون انتقاد از استثمار نیروی کار و انتقاد از تخریب محیط زیست از یکدیگر جدایی ناپذیرند. هر مبارزه ای که هر دو موضوع را نادیده بگیرد ناقص است یا کمتر مؤثر است. من مواضع تولیدگرایانه جنبش کارگری در قرن نوزدهم و جنبشهای اکولوژیکی را که اغلب «شیوه تولید» را نادیده میگیرند، در نظر دارم. اینکه چه موضوعاتی وجود دارند، چگونه به وجود می آیند و برای چه کسانی، مسائلی هستند که به مالکیت انحصاری ابزار تولید گره می خورند.
* چین از تصویر مارکس استفاده می کند در حالی که برخی از مهم ترین هشدارهای مارکس را نادیده می گیرد. استالین این کار را نیز انجام داد، دقیقاً زمانی که در روزگار گولاگ، با چهره ای اطمینان بخش، زیر عکس مارکس عکس گرفته شد. در غرب، مارکس دوباره در سالنهای سخنرانی دانشگاه ظاهر شده است، اما نفوذ سیاسی خود را در دوران احزاب «مارکسیست» باز نخواهد یافت. با این حال، سوژه های سیاسی جدید که به دنبال تجدید نظر در جامعه جایگزین خواهند بود، نمی توانند نظریه های او را کنار بگذارند.
متن کامل این مقاله را می توانید در شماره پانزدهم خط مشی بخوانید.
216216
منبع: www.khabaronline.ir